اولین لحظه دیدار با مادر بعد از 8 سال اسارت
حاج مختار عالی پور متولد سال45 در شهر دوراهک از توابع شهرستان دیر است .
خاطره دوران اسارت رزمندهای است که غم اندوه دیدار پدر و مادرش را در تمام لحظاتِ پایداری به دوش میکشد. آزاده سرافراز «حاج مختار عالی پور» پس از معرفی کوتاهی از دوران کودکی خود در شهر دوراهک، در این اثنا خاطره جذابی را به قلم میآورد.
روحیات مادری دلسوز و زحمتکش که بار سنگین فراق فرزند خود را به دوش می کشید و روابط عاطفی و وابستگی شدید او به فرزند، جلب رضایتش برای فرستادن سایر پسرانش را به جبهه دشوار ساخته است که در ادامه تصاویر ناب لحظه دیدار با مادربعد از 8 سال اسارت به زیبای نمایان می شود.
لحظه دیدار با مادر
وی در خانوادهای مذهبی رشد و نمو یافت و در سن15 سالگی در حالی که ابتدای دوران نوجوانی بود برای دفاع از نظام جمهوری اسلامی به جبهههای حق علیه باطل شتافت و در عملیات بیت المقدس در منطقه شلمچه توسط نیروهای بعثی عراق به اسارت در آمد.
تصویر قبل و بعد از اسارت
حاج مختار عالی پور در خصوص نحوه به اسارت در آمدن خود چنین میگوید: ما جزء نیرو های عملیات ضربت بودیم و هدف از عملیات ما خرد کردن روحیه دشمن و درنهایت گرفتن زمان بعد از عملیات از آنها بود .
یک شب بعد از عملیات بیت المقدس که منجر به آزاد سازی خرمشهر گردید، باید راه مواصلاتی و حیاتی بصره به خرمشهر قطع می گردید . این عملیات در خاک عراق صورت گرفت . چون این عملیات بصورت بسیار ضربتی و شباهنگام انجام گردید و عدم آشنای با منطقه عملیات باعث شد که به اسارت نیرو های بعثی درآیند.
در ادامه خاطره از حاج مختار عالی پور از کتاب خط سبز حماسه مشاهده نماید.
بعد از پذیرش قطعنامه تقریباً همه کسل بودیم. بی خبری از اوضاع ایران و جهان و اسارت برایمان بسیار سخت بود. یک عده از دوستان که مسئولیت کارهای فرهنگی داشتند، به این فکر افتادند که یک رادیو جهت شنیدن اخبار از عراقی ها تهیه کنند. طبقه همکف مخصوص اسرا بود و عراقیهای نگهبان اردوگاه که پنجاه نفر سرباز و درجه دار بودند ، معمولاً برای نگهبانی شش نفر در طبقه فوقانی ، چهار نفر روی پشت بام ، یک نفر دم در اردوگاه و یک عده هم در حال آمد و رفت بودند . یکی از نگهبانها که در طبقه فوقانی کنار آسایشگاه نگهبانان پاسداری می داد، همیشه یک رادیو همراهش بود. بچه ها مدت زیادی روی نقشه کار کردند که چطور می شود با وجود این همه نگهبان رادیو را بدست آورد؟ روز موعود فرا رسید و هر کس مسئول کاری شد که به نحوی نگهبان را مشغول کار یا صحبتی بکند . برای یک لحظه نگهبان که رادیو گوش می داد، رادیو را رها کرده و به آسایشگاه رفت. در آن لحظه در حالی که انگار همه نگهبانها کور شده بودند، دو نفر از برادران آزاده شیر دل روی دوش هم سوار شدند و رادیو را پایین آوردند.
ارودگاه موصل عراق
موضوع مطلب :